|
می‌بینی؟
نه مدیر ِ صحنه‌ای، نه کارگردانی، نه نورپردازی، نه منشی‌ای، نه نویسنده‌ای! اصلا هیچی! بودجه‌ی آنچنانی هم نداشته. فقط دو تا بازیگر. اونقدر فروش کرده که دوئل با اون عظمتش نفروخت !!!
^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^
نگاه کردن را به خوبی فرا گرفتم، تا جایی که دیگران چشمهایشان را از من می دزدیدند و من به جاهای دیگرشان نگاه می کردم.خودم را به حالی یافتم که از خودم می ترسیدم.زبانم نیش می زد ، گوش هایم دقیق می شنیدند ( می دانید؟ فرق است بین زیبایی و دقت) چشم هایم همهء اضافی ها را دور می ریخت و ذهنم حرف کسی را به یادم می آورد که می گفت: ((دروغ در میان عوام به این معناست که چیزی غیر حقیقت بیان شود ، ولی وقتی چیزی فرای حقیقت بشنوند نیز آن را دروغ می پندارند* آلبر کامو )).
دیگه هر احمقی میدونه که داستان چوپان دروغگو، معنیش این نیست که نباید دروغ بگی ... !
معنیش اینه که یه دروغ رو چند بار نگو!!!
کی تو مخ من فرو کرد همه ی دونسته ها و کشفیاتمو باید به دیگران بگم؟!
هی تو! چرا یادت رفت تو مخ من فرو کنی هرچیزی رو که می گم اول باید خودم یاد بگیرم؟
یکی بیاد نذاره من یه دروغ رو 1000 بار تکرار کنم و 1000 بار پشیمون بشم ...
من نمی خواستم دست روی دست بذارم و ببینم چی میشه !
من دست رو پاهای تو گذاشتم ... بعدش هم چشمامو بستم ....
اشتباه بود ....
من دیگه می خوام دست روی دست بذارم و ببینم چی میشه !!!!
^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^
عشق کشک است و باقی زندگی آش رشته!
طعم می دهد قشنگ می کند اما جایگزین چیز دیگری نمی شود.
دارم به خودم کمک می کنم طعم آش رشته ی بدون کشک رو بیشتر دوست داشته باشم !!!
من میگم دروغ گفتن آدمها دو حالت داره. یا میخوان یه چیزی رو به دست بیارن،یا نمیخوان چیزی رو از دست بدن.
تو چی میگی؟
چقدر دروغگو شدم ...
من می خندم ... به دروغ و تظاهر ... و دیگر در هیچ تنهایی شبانه ای خود را هم آغوش تنهایی نمی کنم.
من می خندم پس شادم ... من می خندم ... پس دیگر شکنجه ای نیست .... تاوانی نیست ... عذابی نیست ... و نه حتی یادی ....
من می خندم پس شادم و این تنها مهم زندگیم خواهد بود از امروز ....
و من همچنان بزرگترین دشمن خدا هستم طبق آنچه در کودکی آموختیم. قانون دروغ و خدا و دشمنی.
با اینهمه من شادم ...
پریوش غلط کرد
شوهر کرد
منو خونین جگر کرد
همه رو در به در کرد
دیگه حالی به آدم می مونه نه والله
احوالی به آدم می مونه نه بالله
پ.ن: به یاد شادروان جلال همتی همه سرجایتان 1 دقیقه به شدت قر دهید. آماده؟
^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^
چشم میذارم من ، که قایم بشی تو،
قایم می شی تو میون خاطره هایی که فردا میساری با یکی دیگه،
و من ...
من پیدا می کنم ، اما یکی دیگه رو ..... !!
خوب خیلیها دارن میان و از وسط زندگیم رد میشن ....
البته هر کی هم بخواد بمونه خودم دستشو می گیرم و ردش می کنم.
پس فعلا بیا رد شو عزیزم.
ببخشید آقای محترم ممکنه چند لحظه صبر کنید ؟...
میخوام ببینم یه کرم پیدا می کنم بزنم سر این قلابم و شما رو تور کنم ؟!
صبح زود بوی خوش ادکلن یه آقای خوشتیپ می تونه خواب رو از سر آدم بپرونه. اونقدر که تا شب هم خوابت نگیره ...! ( یا تا صبح فردا که یه بهونه جور می کنی فقط و فقط واسه ی استشمام بوی ادکلنش ببینیش ....! )
لطفا مزاحم بشید آقا !
من نامزد ندارم !!!!!
^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^
دوست دارم موقغ پارس کردنم که می رسه به جای تعارف کردن پاچه ی رایگان استخون تعارف کنی یا یه توپ یا یه چیز بهتر !
«خواهش میکنم بیا و مرا اهلی کن»
^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^
توی باغی که بچه گیهای مان و بابام طی شد پر از گلهای رنگارنگی بود که من مامور سرشماری و انقراض نسلشون بودم. یه بار بعد از سلاخی کردن گلهای زرد و سفیدی که فکر کنم بابونه بودن انگوشتمو کردم توی دهنم .
اون تلخی رو سالها بعد فقط با تلخی حل شدن 50 تا استامینفن کدئین توی یک چهارم آب لیوان تونستم مقایسه کنم. طعم تلخش رو بازم دارم حس می کنم و قتی رازمو واسه یکی از منهای خودم زمزمه می کنم ....
^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^
نگران؟
نیستم خداییش ...
بیشتر کنجکاوم که ببینم چی میشه. آخه یه جورایی مطمئنم.
از چی ؟ خوب راستش این رازه بین من و من و من و من ...
یه راز عمومی! اما بین من و منها. همون رازی که منو یاد تلخی مزه ی گلهای بابونه میندازه ....
^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^
می بینی عزیزم به فاصله ی یک عطسه بود که دل بستم.
عزیزم راستی تو می دونی من به چی دل بستم ؟
My Hazet چرا هرچه بین ما نفرت بیشتر می شود تو برایم زیبا تر میشوی ... ؟؟؟
پ.ن: به مدل موهات که ربطی نداره؟
My Hazet فکر می کنی بیشتر از هرچیز چه کسی را به حواله میدهم به دَرَک؟
My Hazet سگ شدن و بو کشیدن و پارس کردن برای آدمهای خورده شیشه دار. برای تو فکرها دارم!
^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^
بعضی ها با هزار امید و آرزو میرن رو بالاترین طاقچه ی موجود میشینن.
پشیمونی تو چشاشون حلقه میزنه وقتی با مغز به زمین فرود میان!
یک قدم مانده به تسخیر تمام دنیا دلم می گیرد
که نکند در آن یک قدم هم نباشی .
و اینجا تنها سرزمینیست که حتی داستایوفسکی هم برای ارائه ی اندیشه هایش باید به ائمه اطهار متوسل شود ....
خوب اصولا نصفه شب واسه ی همین کارها خوبه ....
اینکه اعتراف کنی که گه خوردی ....
شما نه هااااا
من ِ نوعی !
نوشته شده توسط:
ایده
|
